طی چند سال گذشته به دلیل درگیری های و ناآرامیهایی که در کشورهای جهان وجود دارد بسیاری از مردم این کشورهای اقدام به مهاجرت به کشورهای اروپایی کرده اند. حال اگر همه آنها را به عنوان یک ملت در نظر بگیریم میتوانیم دید بسیار دقیقتری داشته باشیم.
به گزارش خبرنگار بازار نیوز و به نقل از مجمع جهانی اقتصاد، اروپا بعد از جنگ جهانی دوم، اولین بار است که با بحرانی در مقابل پناهندگان به سر میبرد. اغلب این مهاجران از کشورهای خاورمیانه و آفریقایی هستند و تنشهای ایجاد شده به دلیل برخوردهای فرهنگی وحدت قاره اروپا را تحدید می کند.
بسیار مهم است که ارزشی که مهاجران به کشورهای مقصد همراه خود آوردهاند را در نظر بگیریم. همچنین مهم است که تعهدات اخلاقی و حقوقی خودمان را در مقابل افرادی که از درگیری و ناامنی فرار کردهاند را در نظر بگیریم.
البته نباید آنهایی را که درباره مهاجرت نگرانیهایی دارند به سادگی با کلماتی همچون نژادپرست تنبیه کنیم. هنگامی که این کار را میکنیم، بذر انحراف را کاشتهایم. اتفاقی که میبینیم در حال حاضر در اروپا و آمریکا رخ داده است.
بحران مهاجرت اروپا با ارقام
در زیر تصویر کلی از مهاجرانی است که بین اکتبر 2014 تا اکتبر 2015 به اروپا آمدهاند ارائه شده است.
دادههای زیر مهاجران را به عنوان یک ملت تصور کرده است. در این دادههای آنهایی که در خواست مهاجراتشان قبول شده و آنهایی که رد شده اند جدا شده است.
این دادهها بر اساس میانگین وزنی کشور مبدا در هر متغییر است.
با بیش از 4.5 میلیون جمعیت، اگر این مهاجران یک کشور بودند آنگاه تقریبا جمعیتی اندازه ایرلند با میانگین سرمایهای همچون اوکراین داشتند. میانگین مدرسه رفتن این ملت تقریبا نصف اتحادیه اروپا بود. یک چهارم از جمعیت بالغ بیسواد بودند. برای جوانترها (24-15) این رقم به یک از هفت میرسد. کمتر از 40 درصد از این ملت دبیرستان را به انتها رساندهاند.
از نظر سرمایه انسانی، میانگین نمره GMAT این ملت فرضی تقریبا یک انحراف معیار پایینتر از میانگین اتحادیه اروپا خواهد بود.
مهاجران اغلب مرد هستند و از کشورهایی میآیند که در برابری جنسیتی رتبه خوبی ندارند. ملت فرضی ما از این لحاظ رتبهای همچون عربستان سعودی، مصر و مراکش در رتبهبندی انجمن شکاف جمعیتی خواهند داشت.
توسعه انسانی یعنی سطح کلی پیشرفت در سلامت و تحصیلات در این ملت تنها مقداری بالاتر از مقداری که در "برنامه توسعه سازمان ملل" به آن " توسعه انسانی پایین" میگوید خواهد بود و وضعیتش تقریبا همتراز با کشورهایی همچون بنگلادش است.
چالش یکپارچگی
رفتارهای این مهاجران بلافاصله هنگامی که پای خود را به اروپا میگذارند با اروپا منطبق نخواهد شد و سیاستمداران باید مطمئن شوند که آخرین مهاجران اتحادیه اروپا با معیارها و هنجارهای قاره آشنا هستند.
چالش اینجاست که این افراد تمایل دارند تا فرهنگ و هنجارهای شبکه اجتماعی خودشان را اتخاذ کنند و متعاسفانه، انسانها تمایل دارند با افرادی ارتباط داشته باشند که فرهنگ، زبان، دین و اخلاق مشابه دارند. به عنوان مثال در آمریکا اغلب سفیدپوستان، هیچ دوست نزدیکی از اقلیت ندارند.
ما همچنین تمایل نداریم نسبت به تمایلات خود صادق باشیم. برای مثال استیون لویت میگوید حتی آنهایی که در توضیحات شبکههای اجتماعیشان مینویسند نژاد اصلا مهم نیست اغلب به دنبال شریکهایی (Partners) میگردند که منحصرا با آنها همنژاد هستند.
ازدواج نیز نیروی بسیار قدرتمندی برای یکپارچگی است. با این حال ازدواج با اقوام بسیار در میان افرادی که به اتحادیه اروپا مهاجرت کردند متداول است.
راه دیگر یکپارچه شدن مردم نشستن سر میز شام است. اما دادهها نشان می دهم به دلیل سبکهای زندگی متفاوت نمیتوان از آن بهره برد. بیشتر مسلمانها و مخصوصا آنهایی که بسیار مومن هستند الکل و گوشت خوک نمیخورند. این دو مشخصه اصلی فرهنگ کشورهای اروپایی مخصوصا آلمان است و میتواند باعث فاصله انداختن بین فرهنگها شود. یک فرد اروپایی به طور میانگین 11 لیتر الکل خالص سالانه مصرف میکند. این رقم برای کشورهای مسلمان بسیار پایینتر است.
چشمانداز اشتغالی افرادی که تازه مهاجرت کردهاند نیز آنچنان قابل قبول نیست و این افراد باید نیازها و ساختار شغلی اتحادیه اروپا خودشان را وفق دهند. آلمان اقتصاد دانشمحور است که با تولید دقیق شناخته میشود. بیشترین تقاضا در آنجا افرادی با مهارتهای بسیار بالا است. بر این اساس به نظر میرسد عدم مطابقتی بین مهارتهای تازهواردها و مهارتهای مورد نیاز بازار کار وجود دارد.
در انتها، زبان برای ارتباط برقرا کردن بسیار مهم است. اگرچه یکچهارم آنها ادعا میکنند از زبان انگلیسی اطلاع دارند اما تنها نسبت 1 از 8 مهاجران از کشورهایی میآیند که در آن لاتین زبان اصلی است و کمتر از 2 درصد آنها آلمانی صحبت میکنند.