اما بررسی شاخصها و متغیرهای موثر بر نرخ ارز نشان میدهد که همچنان دلیل منطقی و مبتنی بر اصول اقتصاد تاثیری بر این روند نزولی نداشتهاند. پویا ناظران، کارشناس اقتصادی، نیز در این زمینه با انتشار مطلبی عنوان کرد که نقدینگی ریال حدود 25 درصد سریعتر از بخش واقعی اقتصاد رشد دارد و نسبت رشد نقدینگی دلار به بخش واقعی اقتصاد آمریکا به سه درصد میرسد؛ بنابراین اگر شیب 22 درصدی نرخ دلار را در هر سال در سالهای آتی باز هم باید شاهد جهش ناگهانی قیمتها باشیم. حالا با ورود نرخ دلار به کانال 11 هزار تومان تحلیلهای دیگری هم در این زمینه ارائه میشود. در این زمینه گفتوگویی با محمدقلی یوسفی، اقتصاددان، انجام داده است که در ادامه میخوانید.
طی هفتههای اخیر نرخ دلار در سراشیبی قرار گرفت و سرانجام روز سهشنبه وارد کانال 11 هزار تومان شد. دلیل این اتفاق چیست؟ آیا نرخ ارز اکنون از شاخصهای اقتصادی تبعیت میکند و این ماجرا نیز ریشه در تصمیمات دستوری دولت و بانک مرکزی دارد؟
در این زمینه بالطبع کاهش قیمت ارز باعث خوشحالی مردم و عموم جامعه میشود. در واقع آرزوی همه ما این است که در اقتصادی سالم قیمت در بازارهای مختلف، بهویژه بازار ارز بشکند و شهروندان در رفاه به سر ببرند. اما واقعیتهای اقتصادی ایران خلاف مسیری است که اکنون ارز آن را میپیماید. در واقع در مدتی که ارز در مسیر نزولی قرار گرفته گشایشی در روابط خارجی و سیاستهای داخلی ایران صورت نگرفته که بخواهیم این امر را به بایستههای موجود ارتباط دهیم. همه متغیرهای تاثیرگذار بر نرخ ارز اکنون شرایط منفی دارند و در چنین حالتی وقتی نرخ ارز به کانال 11 هزار تومان بازمیگردد نشاندهنده دخالت دولت در قیمتگذاریهاست. نگاهی به گذشته نیز نشان میدهد که اقتصاد ایران در 40 سال اخیر نتوانسته سیاست روشنی را دنبال کند و فضای سالمی را برای کسب و کار به وجود آورد. نتیجه آن میشود که امروز با کاهش تولید و تشدید فقر و بیکاری مواجه شویم. امروز به دلیل نبود سیاستهای شفاف است که تورم نقطه به نقطه از 50 درصد هم عبور کرده و قدرت خرید مردم به حداقل خود رسیده است. حال در ماههای اخیر هم تغییر شگرفی در سیاستگذاریها به وجود نیامده که بخواهیم کاهش نرخ ارز را به آن ارتباط دهیم. حتی اگر به وجوه مختلف نگاهی داشته باشیم میبینیم که در بعد داخلی حتی سیاستها آشفتهتر و متناقضتر از چهار دهه اخیر شدهاند و در سطح بینالمللی هم تعامل سازندهای هم که سرمایهگذاران خارجی را به سمت ایران هدایت کند شاهد نیستیم. مجموع این اتفاقات نشان میدهد که نرخ واقعی ارز بیش از 11 هزار تومان و ارقامی که مسئولان از آن دم میزنند، است. چراکه همچنان تحریمها با قدرت پابرجا ماندهاند و درآمدهای نفتی به حداقل خود در چند سال اخیر رسیده است. از سوی دیگر صادرات غیرنفتی هم آنچنان چشمگیر نیست که امیدی به ارزآوری آن داشته باشیم. متاسفانه نبود دانش و فناوری باعث شده بسیاری از صنایع ما وابسته به واردات باشند و بخش مهمی از درآمدهای ارزی کشور خرج همان واردات شود. این اتفاقات یک معنا را به ذهن میرساند و آن فشار بر افزایش نرخ ارز است. ضمن اینکه بهرغم تمام صحبتهایی که صورت میگیرد، در عمل ارادهای برای کاهش هزینههای جاری دولت مشاهده نمیشود. امروزه رانت و فساد همچون قبل ادامه دارد و رانتجویان بخش زیادی از منابع کشور را میبلعند. در چنین شرایطی دولت همچنان نقدینگی قابلتوجهی را به اقتصاد تزریق میکند و رشد حجم نقدینگی هم یعنی تورم. درنتیجه متغیرهای اقتصادی هم دلالت بر افزایش نرخ ارز دارند.
پس به نظر شما بازگشت نرخ ارز به کانال 11 هزار تومان ریشه در فشار و دستورات دولت دارد؟
به نظر من اینکه دولت تصمیم میگیرد در چنین شرایطی منابع ملی و ثروتهای خدادادی که نسلهای آینده هم باید از آن سهم ببرند را هدر میدهد به این دلیل است که به کشورهای خارجی نشان دهد دولت قادر است نرخ ارز را کنترل کند. این اتفاق یک ژست کوتاهمدت سیاسی است و این نمیتواند دوام بیاورد. در واقع این همان هدردادن منابعی است که بهسختی بهدست آمدهاند و هیچگونه توجیهی برای آن وجود ندارد. هرگونه مداخله دولت در بازار همیشه به نفع عدهای خاص و به ضرر عده کثیری از مردم تمام میشود. در عین حال این امر باعث میشود فعالان اقتصادی علاوه بر سردرگمی، با یک مشکل اساسی درباره سیاستگذاریهای دولت و پیشبینی آینده بازار مواجه شوند. بهرغم اینکه دولت توانسته نرخ ارز را از بازه 15 هزار تومان به کانال 11 هزار تومان برساند، اما قیمت سایر محصولات نهتنها تغییری نکرده، بلکه همچنان سیر صعودی خود را طی میکنند. بنابراین چه معنایی دارد که نرخ ارز حتی به 10 هزار تومان کمتر از آن برسد، اما سایر کالاها و محصولات گران شوند؟ هنر سیاستگذار این است که با کاهش قیمت ارز نرخ سایر کالاها را کنترل کند. به همین دلیل به نظر میرسد تمام دغدغه دولت قیمت اسکناسی است که در بازار به شکل خردهفروشی عرضه میشود، نه عرضه ارز خارجی، تنظیم تجارت و کاهش بهای عمومی قیمتها. چنین شرایطی این پیام را به میرساند که دولت مشکلی با افزایش قیمت کالاها و محصولات مختلف ندارد؛ محصولاتی که با گرانشدن فشار مضاعفی را به آحاد ملت وارد کردهاند و قدرت خرید مردم را به حداقل رساندهاند. پس بازگشت قیمت ارز به قیمتهای پایینتر همان فشردهشدن فنر بازار است که در بلندمدت سرعت افزایش نرخ ارز را به شدت بالا میبرد. مگر اکنون تولیدی انجام میشود که ما به بالارفتن رشد اقتصادی امید داشته باشیم؟ با تشدید تحریم دیگر حتی ارزهای نفتی هم وارد کشور نمیشوند که دولت بتواند از طریق این منابع رونقی در اقتصاد به وجود بیاورد. بنابراین در حالی که یک دلیل منطقی هم برای کاهش نرخ ارز نمیتوان برشمرد، هزار دلیل برای افزایش قیمت آن وجود دارد. زمانی میتوان کاهش قیمت ارز را به فال نیک گرفت که قیمت سایر محصولات هم روند نزولی را در پیش بگیرند.
برخی گزارشها و تحلیلها حاکی از آن است که نرخ دلار شیب 22 درصدی دارد و دولت اگر برابر این شیب سالانه بایستد، پس از مدتی بار دیگر جهشهای ناگهانی در بازار رخ میدهد؛ نظر شما در این باره چیست؟
بله؛ همانطور که اشاره کردم هیچ دلیل منطقی و اقتصادی برای کاهش نرخ ارز وجود ندارد. اگر مسئولان معتقدند که امروز در شرایط جنگ اقتصادی به سر میبریم، دیگر معنایی ندارد که ارز را بدون حساب و کتاب در اختیار عدهای خاص قرار دهد. هر بهانهای اعم از کاهش قیمت یا تامین کالاهای اساسی نیز برای این سیاستگذاری قابل قبول نیست. اکنون هم این اقدام زودگذر و موقتی است که در بلندمدت اثرات نامطلوب را مشاهده میکنیم. شیبی هم که به آن اشاره شد طبیعتا بیش از 22 درصد است که بر فرار سرمایه، رانت و فساد دامن زده است. اگر دولت واقعا قصد کاهش قیمت ارز را دارد باید امروز روابط خود را با سایر کشورهای جهان به شکل حسنهای افزایش دهد. چنانچه همه را دشمن خود میبیند و علاقهای بر ایجاد ارتباط با بازارهای بینالمللی ندارد، باید هزینههای آن را هم بپذیرد که تنها یکی از آنها افزایش نرخ ارز است.
آرمان