bazarnews

کد خبر: ۲۳۳۷۲
تاریخ انتشار: ۲۴ خرداد ۱۳۹۶ - ۱۲:۴۷
اگرچه اشتغال‌زایی دولت سبب بهبود شرایط بیکاران در کوتاه‌مدت می‌شود اما در بلندمدت همگی از آن ضربه خواهند خورد. بهترین کمکی که دولت می‌تواند به بیکاران بکند این است که از سر راه آن‌ها کنار برود.
به گزارش بازار نیوز و به نقل از انستیتو میس، اتاق فکر احزاب متمایل به چپ از دولت می‌خواهند تا برای مردمی که اغلب آن‌ها دارای مدرک دانشگاهی معتبری نیستند شغل ایجاد کنند و معمولاً با تیترهایی همانند " زمان آن رسیده که دولت به تمام مردم شغل بدهد" در پی رسیدن به اهداف خود هستند. یک اشتباه کشنده  این برنامه‌ها این است که ایجاد شغل برای گروه‌های بدون مدرک دانشگاهی توسط دولت می‎تواند نه تنها سبب بهبود اقتصادی نشود بلکه کاملاً اثر معکوس از خودش بروز بدهد.

به طور مشابه در بسیاری از کشورها مردم به دلیل اینکه دولت‌ها شغل را برای افراد با تحصیلات بالا تضمین می‌کنند به امید داشتن درآمدهای بالاتر با هزینه‌های بسیار زیادی به دانشگاه‌ها می‌روند. 

اما مفهوم اساسی این تفکر که دولت می‎‌تواند فقر را با ایجاد شغل برای افرادی که توانایی پیدا کردن کار ندارند حل کند، تنها یک سفسطه اقتصادی غلط است. منطق حاکم پیرامون این گونه تفکرها توسط یکی از طرفداران ایجاد شغل توسط دولت بیان شده است: " هدف اول و آخر ایجاد شغل است. شغل‌هایی ایجاد کنید که مناسب افراد باشد."

در یک بازار آزاد، اشتغال یک فرآیند ایجاد ارزش است که در آن مشاغل، از نیازهای مشتری در یک سیستم صحیح قیمتی ریشه می‌گیرند. در چنین طبیعت کارایی است که مشاغل ایجاد شده سبب افزایش سطح رفاه و استاندارد زندگی می‌شود. 

دستمزدهای یک شغل مستقیماً با ارزشی که به واسطه رفع نیازهای مصرف‌کننده ایجاد می‌کنند وابسته است. بر اساس مفاهیم اقتصادی هر دو طرف مصرف‌کننده و تولیدکننده در یک تجارت منفعتی را به دست می‌آورند. کارگران دستمزدی می‌گیرند که برای آن‌ها بیش از کوششان ارزش‌گذاری شده است و مصرف‌کننده‌ها محصولی را خریداری می‌کنند که ارزش‌گذاری ذهنی آن‌ها بیش از قیمت خریداری است. به عبارت دیگر، دستمزد یک کارگر منعکس‌کننده ثروت اضافی ایجاد شده توسط وی است و به او کمک می‌کند تا استاندارد زندگی را بهبود ببخشد.

به دلیل اینکه اشتغال‌زایی دولتی عاری از این خلق ثروت است،  چنین برنامه‌هایی تنها ثروت را از پرداخت‌کننده‌های مالیات به کارگران انتقال می‌دهند. حال می‌توان با یک مثال مسئله را کمی واضح‌تر کرد. تصور کنید دولت جوانانی را برای حفر گودال استخدام کند و سپس از گروهی دیگر بخواهد که گودال حفر شده را پُر کنند. اگر چه میلیون‌ها شغل در این حالت به وجود آمده اما در واقع این نوع اشتغال‌زایی هیچ نوع ارزشی اضافه نکرده است. بنابراین می‌توان نتیجه گرفت که برنامه‌هایی که در آن دولت مجبور به اشتغال‌زایی است مهم‌ترین عامل اشتغال مطلوب یعنی خلق ارزش را ندارد.

اما این برنامه‌ها اثرات بدتری هم دارد. اشتغال‌زایی دولتی، منابع را از بخش خصوصی دور می‌کند. بنابراین از آنجایی که دولت‌ها در  داشتن علم لازم برای بهره‌وری بالا ناتوان هستند جایگزینی یک شغل دولتی با یک شغل در بخش خصوصی همواره همراه با به باد رفتن ارزش‌های متعددی است. به علاوه به دلیل اینکه هدف دولت تنها اشتغال‌زایی است منابع را از برنامه‌هایی مؤثر و کارآمدتر دور کرده و به سمت پروژه‌هایی می‌برد که تنها مشاغل بیشتری را ایجاد می‌کنند.

اگرچه اشتغال‌زایی دولت سبب بهبود شرایط بیکاران در کوتاه‌مدت می‌شود اما در بلندمدت همگی از آن ضربه خواهند خورد. به همین دلیل این شغل‌های غیر پایدار سبب می‌شود کارگران دائماً در حال تغییر راه ارتزاق خود باشند و نتوانند علم کافی در یک رشته شغلی به دست آورند.


بهترین کمکی که دولت می‌تواند به بیکاران بکند این است که از سر راه آن‌ها کنار برود. لغو تمام قوانین که سبب بالا بودن دستمزد و افزایش بیکاری شده است. توقف انحصار در آموزش‌وپرورش که سبب تربیت افرادی شده است که برای بازار کار مناسب نیستند. کاهش مالیات‌ها و قوانین مخل کسب‌وکار  تا کارآفرینان بتوانند وارد بازی شوند و همه ما ثروتمندتر کنند، از جمله اقداماتی است که می‌توان اتخاذ کرد.

 

خبرهای مرتبط
نظرات کاربران
نام:
ایمیل:
* نظر: