bazarnews

کد خبر: ۵۳۱۸۰
تاریخ انتشار: ۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۸ - ۱۷:۱۲
فواد ایزدی، تحلیلگر حوزه استراتژیک و استاد دانشگاه تهران معتقد است: دلیل اینکه آمریکایی‌ها به ایران حمله نظامی نکرده‌اند، محدودیت‌های اخلاقی نیست زیرا اساساً آنها به این موضوع اعتقادی ندارند بلکه هزینه‌های بالای جنگ علیه ایران مانع این کار شده است.

فواد ایزدی با بیان اینکه هدف سیاست‌های دو سال گذشته آمریکا سرنگونی حکومت ایران بوده، گفت: آنها قصد دارند همان اقدامی که در سال ۱۳۳۲ انجام دادند و حکومت مصدق را ساقط کردند، امروز نیز همان کار را انجام دهند اما حقیقت آن است که این سیاست شکست خورده است. «بولتون» پیش بینی کرده بود جمهوری اسلامی ایران چهلمین سالگرد خود را نمی بیند و برای این هدف بودجه گذاشته بودند و طراحی کرده بودند اما به نتیجه نرسید.

وی درباره هدف دیگر سیاست‌های آمریکا و ترامپ اظهار کرد: آمریکایی‌ها قصد داشتند و دارند اگر به هر دلیلی نتوانستند حکومت ایران را سرنگون کنند، حداقل ایران ۱۲ پیش شرطی را که پمپئو سال قبل لیست کرده بود، اجرایی کند. آن پیش شرط‌ها برای این بود که در صورت اجرایی شدن، مذاکره بین ایران و آمریکا اتفاق بیفتد که آن هم رخ نداد و بنابراین سیاست‌های دولت آمریکا هم در هدف نخست و هم در هدف دوم شکست خورده است.

 

این تحلیلگر حوزه استراتژیک در گفتگو با "رادیو گفتگو" با اشاره به حضور ناو هواپیمابر آمریکایی در منطقه و احتمال اجرای سناریوی جنگ علیه ایران خاطرنشان کرد: جنگ گسترده‌ای که آمریکایی‌ها علیه عراق و افغانستان انجام دادند در ایران به هیچ وجه مطرح نیست اما اینکه جنگ محدودی وجود دارد یا خیر، حرف دیگری است. البته وقتی مشاهده کنیم تعداد نیروهای آمریکایی در منطقه خلیج فارس افزایش پیدا کرد، نشان دهنده آن است که جنگی اتفاق نمی‌افتد اما زمانی که نیروهای آمریکایی از منطقه خارج شدند، می‌تواند نشانه جنگ باشد.

وی ادامه داد: وقتی نیروهای آمریکایی در منطقه زیاد هستند، در تیررس نیروهای ایرانی قرار دارند و اگر بخواهند وارد جنگ شوند، سعی خواهند کرد نیروهای خود را از تیررس این نیروها دور کنند. آمریکایی‌ها برای جنگ نیاز نیست یک ناو در خلیج فارس داشته باشند، بلکه می‌توانند از پایگاه‌های دیگر از موشک استفاده کنند و نیازی به حضور در مرزهای ایران ندارند.

این کارشناس مسائل بین الملل همچنین با بیان اینکه رخ دادن جنگ به ایران نیز بستگی دارد، عنوان کرد: یکی از دلایلی که به ایران حمله نظامی نکردند، آن است که ایران نفوذ منطقه‌ای بالایی دارد و نیروهای ایرانی و همچنین نیروهای هم پیمان با ایران در منطقه حضور چشمگیری دارند و نیروهای آمریکا در تیر رس نیروهای ایرانی قرار دارند؛ از این جهت هزینه حمله به ایران زیاد خواهد بود. اگر نفوذ منطقه‌ای ایران کاهش پیدا کند و حضور خودمان را ۱۰ درصد کم کنیم، احتمال جنگ ۲۰ درصد افزایش پیدا می‌کند یا اگر قدرت موشکی کشور را کم کنیم، قدرت ایران کاهش پیدا کند.

وی تصریح کرد: دلیل اینکه آمریکایی‌ها به ایران حمله نظامی نکرده‌اند، محدودیت‌های اخلاقی نیست زیرا اساساً آنها به این موضوع اعتقادی ندارند بلکه هزینه‌های بالای جنگ علیه ایران مانع این کار است و برای جلوگیری از حمله نظامی آمریکا به کشورمان باید در حوزه نظامی همچنان قدرتمند باقی بمانیم.

ترامپ در تقابل با ایران به دنبال چیست؟

نظریه‌پرداز و کارشناس برجسته روابط بین‌الملل در آمریکا در یادداشتی با بررسی اهداف احتمالی سیاست "فشار حداکثری" آمریکا علیه ایران، تاکید کرد که سرانجام این رویکرد مشخص نیست و خواسته‌های واشنگتن را نیز محقق نمی‌کند.

استفان والت، استاد دانشگاه هاروارد و نظریه‌پرداز آمریکایی در حوزه روابط بین‌الملل در یادداشت خود که نشریه فارین پالیسی منتشر کرده است، به ارائه پنج سناریوی احتمالی درباره سیاست دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا در قبال کشورمان پرداخته و تصریح می‌کند: اولویت اول سیاست خارجی دولت ترامپ جمهوری اسلامی ایران است اما مشخص نیست که پایان آن چیست.

استفان والت در ادامه یادداشت خود با طرح این سوال که "هدف دولت ترامپ درخصوص ایران چیست؟ " نوشت: ماه‌هاست که تلاش‌های دولت را -شامل بیانیه جدید جان بولتون، مشاور امنیت ملی مبنی بر اینکه واشنگتن در پاسخ به یک سری "تحرکات دردسر ساز و اقدامات تشدید کننده" از سوی تهران یک ناو هواپیمابر را در خاورمیانه مستقر خواهد کرد- از نظر می‌گذرانیم اما من هنوز نمی‌توانم تعیین کنم که دولت به دنبال چیست. این، تا حدی به این دلیل است که رئیس جمهور ترامپ غیر قابل پیش‌بینی بودن را دوست دارد و دولت او که به بی‌نظمی اداره می‌شود حتی قادر نیست یا نمی‌خواهد توضیحات شفاف و جامع درباره بسیاری از تصمیمات سیاسی‌اش ارائه دهد. اگر شما هرگز به کسی نگویید که چه کاری می‌خواهید انجام دهید، برای افراد بیرونی سخت خواهد بود که بعد از آن شما را پاسخگو بدانند.

این کارشناس آمریکایی در یادداشت خود پنج سناریو را که از نظر او می‌تواند اهداف سیاست‌های دولت ترامپ درخصوص ایران باشد، مطرح کرد و نوشت:

* تنها یک نمایش برای خوشایند دیگران است؛ این احتمال وجود دارد که تمام این اقدامات نمایش و ژستی است برای خرسند نگه داشتن سعودی‌ها، اسرائیلی‌ها، کشورهای حاشیه خلیج (فارس) و جمهوری‌خواهان ثروتمندی همچون شلدون آدلسون. شاید ترامپ، مایک پمپئو وزیر امور خارجه‌اش و جان بولتون مشاور امنیت ملی او عمیقاً باور دارند که نظام ایران سقوط نمی‌کند و قرار نیست برای توافقی بهتر از برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) مذاکره کند اما ترامپ، پمپئو و بولتون برای انتقاد کردن از نحوه برخورد باراک اوباما، رئیس جمهور پیشین آمریکا با ایران و تحت فشارهای متحدان و لابی‌های داخلی چاره‌ای جز این نداشتند که به سیاست فشار شدید بر ایران روی بیاورند، هرچند که این سیاست هرگز در گذشته به نتیجه نرسیده است.

البته من خود نیز باور ندارم که واقعیت ماجرا چنین باشد، چراکه اگر صحت داشت ارزش آن را ندارد که روابط تضعیف شده با برخی متحدان قدیمی را هدف این تهدید قرار دهد که اگر به خرید نفت از ایران ادامه دهند، آنها را مجازات خواهد کرد. این گزینه‌ای است که شما وقتی از حصول منافعی به مراتب بزرگ‌تر اطمینان دارید، آن را انتخاب می‌کنید.

* فشار بر ایران برای حصول توافقی جدید؛ طبق این دیدگاه، هدف از اعمال فشار حداکثری این است که تهران به میز مذاکره بازگردد و ۱۲ شرطی که پمپئو سال گذشته برای ایران مطرح کرد را بپذیرد که شامل پایان حمایت از حزب‌الله، دولت اسد در سوریه و حوثی‌ها در یمن و همچنین پذیرش محدودیت‌های بیشتر بر ظرفیت هسته‌ای ایران (و حتی توقف کامل آن) می‌شود.

به نظر فوق‌العاده می‌آید، این‌طور نیست؟ اما مشکل چنین چشم‌انداز دلفریبی این است که عملیاتی نیست. تحریم‌های بیشتر علیه ایران این کشور را متقاعد نخواهد کرد که خواسته‌های آمریکا را بپذیرد، به‌ویژه اینکه آمریکا دیگر از آن حمایت چند ملیتی دوران برجام برخوردار نیست. حتی کشورهای به مراتب ضعیف‌تر (از ایران) هم مایل نیستند در برابر باج‌خواهی تسلیم شوند زیرا چنین کاری به معنی درخواست‌های جدید است. تحریم‌ها، سخت و دردناک هستند اما اغلب دولت‌ها را قوی‌تر می‌کنند. بیش از یک دهه تحریم‌های سخت علیه ایران این کشور را پیش از این مجبور به دست کشیدن از ظرفیت غنی‌سازی‌اش نکرد و بعید است که اکنون نیز چنین کاری کند.

یک مشکل دیگر هم در این سناریو وجود دارد. چرا ایران باید با رئیس جمهوری توافق کند که برجام را پاره کرد و بارها تعهدات آمریکا به شرکای تجاری را زیر پا گذاشته و درباره دروغگویی به متحدان نزدیکش فخر فروخته است؟ اگر این سناریو چیزی است که دولت روی آن برنامه‌ریزی کرده، بسیار نا امید کننده است.

* تغییر نظام؛ ترامپ، پمپئو و بولتون به جای یک توافق جدید و "بهتر"، ممکن است مایل به براندازی نظام ایران باشند و خود را متقاعد کرده باشند که اعمال فشار بیشتر بر مردم ایران موجب برانگیختن آنها و برانداختن حکومت خواهد شد. بولتون و پمپئو بارها این مسئله را عنوان کرده‌اند و ارتباط نزدیک بولتون با مجاهدین خلق (منافقین) با این هدف مطابقت دارد.

والت در ادامه به نمونه‌های مشابه و شکست خورده از فشارهای آمریکا در کوبا و لیبی اشاره و تصریح کرد: اغلب جمعیت ایران احساسات میهن پرستانه دارند و حتی ممکن است خشم بیشتری نسبت به قدرتی پیدا کنند که به شدت برای نابود کردن اقتصادشان تلاش می‌کند. خروج ترامپ از برجام نیز به نفع تندروها در تهران بود.

همچنین هیچ تضمینی وجود ندارد که تغییر نظام در ایران به روی کار آمدن نیروهای طرفدار آمریکا بینجامد. صداهای حامی آمریکا در ایران با بیشتر شدن سختی‌های ناشی از سیاست واشنگتن کاهش یافته است. اگر از عراق، افغانستان، لیبی، سومالی، سودان، یمن، و سوریه درسی گرفته باشیم باید بدانیم که تغییر نظام اوضاع را بدتر می‌کند.

* ایجاد زمینه برای جنگ؛ احتمال دیگر این است که دولت از فشار حداکثری استفاده کند تا ایران را مجبور به بازگشت به برنامه هسته‌ای‌اش کند. اگر این اتفاق بیفتد سپس توجیه لازم به وجود می‌آید و اروپا، روسیه و چین از آمریکا برای حمله به تأسیسات هسته‌ای ایران حمایت خواهند کرد. اگر ایران برنامه هسته‌ای‌اش را از سر بگیرد، از معاهده ان‌پی‌تی خارج شود و چند اقدام تلافی جویانه انجام دهد، مسیر به سمت یک جنگ پیشگیرانه پیش خواهد رفت که افرادی همچون بولتون مدت‌هاست خواهان آن هستند.

اما اشتباه نکنید. بمباران تأسیسات هسته‌ای ایران دانش ساخت آن را از بین نخواهد برد و یک درس قوی و عینی به ایران و دیگران درباره تبعات غیر هسته‌ای بودن خواهد داد. قذافی پس از آن سرنگون و کشته شد که دست از تمام سلاح‌های کشتار جمعی خود کشید؛ ایران ممکن است به‌خاطر اینکه هنوز فاقد سلاح هسته‌ای است بمباران شود اما کسی همچون کیم جونگ اون، رهبر کره شمالی می‌تواند دیدارهای دوجانبه مکرر با ترامپ داشته باشد که ادعا می‌کند، آنها به یکدیگر علاقه پیدا کرده‌اند. اگر شما یک استراتژیست ارشد ایرانی بودید، از چنین الگوی رفتاری چه نتیجه‌ای می‌گرفتید؟

و فراموش نکنید اگر ایران آن‌طور که دولت ترامپ و آنهایی که درباره ایران هشدار می‌دهند، ادعا می‌کنند دارای یک شبکه گسترده از نیروهای نیابتی گوش به فرمان در منطقه بود، چرا باید تصور کنیم که در صورت حمله به تهران آنها ساکت می‌نشینند؟ این دقیقاً همان چیزی است که خاورمیانه واقعاً به آن نیاز دارد! یک جنگ گسترده، تلخ، پر هزینه و بی نتیجه دیگر. خب از همان استراتژیست‌های نخبه‌ای که فکر می‌کردند حمله به صدام تمام مشکلات آمریکا در خاورمیانه را حل می‌کند، چه انتظاری دارید؟

* توانایی مهار؛ آخرین گزینه که محتمل‌ترین آنها هم هست. هدف فشار حداکثری بر تهران احتمالاً این است که ایران تضعیف شود و نفوذش در منطقه کاهش یابد. در این سناریو، تمامی صحبت‌ها درباره تغییر نظام و روی میز بودن گزینه‌ها تنها، جار و جنجال یا بلوف‌هایی هستند که به نظر می‌آید پمپئو به آنها علاقه‌مند است. در این سناریو پذیرفته شده است که سیاست اعمال فشار به تغییر سیاست‌های کلان ایران، تغییر نظام، حصول توافقی بهتر نمی‌انجامد و حتی موجب نمی‌شود که تهران از ان‌پی‌تی خارج شود و راه را برای یک جنگ پیشگیرانه هموار نمی‌کند. تمام نتیجه‌ای که این فشارها حاصل می‌کند این است که ایران حمایتش از برخی شرکای منطقه‌ای‌اش را کم کند و نفوذ تهران کاهش یابد.

این بهترین توجیهی است که من می‌توانم در خصوص آنچه دولت آمریکا انجام می‌دهد متصور باشم و بسیار غیر محتمل است که آن‌چه دولت در ذهن دارد واقعاً همین باشد. در اینجا تنها دو مشکل وجود دارد: احتمال جنگ را بالا می‌برد و به‌علاوه، هیچ‌گونه راه‌حل بلندمدتی برای بی‌ثباتی منطقه ارائه نمی‌کند. این ادعا، بر مبنای این فرضیه استوار است که ایران و آمریکا دشمنانی قطعی بدون هیچ منافع مشترکی هستند و آمریکا را در پیوند محکم با برخی متحدان منطقه‌ای‌اش مانند عربستان سعودی، اسرائیل و مصر نگه می‌دارد که به گرفتن حمایت و کمک از آمریکا و گوش ندادن به حرف این کشور عادت کرده‌اند. این سناریو همچنین تضمین می‌کند که آمریکا با ایران، کشوری با جمعیت بسیار و تحصیل‌کرده که بازیگری کلیدی در منطقه است، دشمن باقی می‌ماند و تهران را هرچه بیشتر به چین و روسیه نزدیک می‌کند. از منظر ژئو پولتیک، این یک حرکت بی معنی و احمقانه است.

وی در بخش پایان یادداشت خود با اشاره به اینکه وضعیت کنونی خاورمیانه هیچ تأثیر مستقیمی بر امنیت آمریکایی‌ها در این کشور ندارد، خاطر نشان کرد: اگر برقراری صلح در منطقه هدف حقیقی آمریکا بود، می‌بایست برجام را مبنا قرار می‌داد و خود را به عنوان یک واسطه راستگو و با حسن نیت در منطقه معرفی می‌کرد. اگر منافع آمریکا در حفظ ثبات و توازن قدرت در منطقه باشد، باز هم نیاز به یک سیاست منصفانه‌تر و بی‌طرفانه است.

 

ایسنا

نظرات کاربران
نام:
ایمیل:
* نظر: